سه پارتی کوک.امید زندگی پارت دو
--
-تازه فهمیدم اشتباه بوده تا نامجون زنگ زد فهمیدم برای ا/ته پس سریع رفتم مطمئا گله منو کرده
ا/ت + کوک- نامجون§ اجوما¥ راوی£
£ا/ت تو بغل نامجون گریه میکرد و اشک میریخت اونا پاهاشونو از اتاقک بیرون گذاشته بودن و مثل صندلی جلو در اتاقک نشسته بودن
§عزیزم،هیچی نمیشه باشه گریه نکن
+دیروز فهمیدم
§الهی بمیرم(خدانکنه)
§چرا بهم نگفتی
+نامجون نمیفهمی میگم دیروز فهمیدم
§باشه ببخشید
£ماشین جلو اتاقک نگه داشت نامجون با عصبانیت بلند شد
+نامی ولش کن
£به سرعت سمت ماشین رفت وقتی در باز شد نامجون یک مشت محکم به جونگکوک زد
+نامیی
-ب.ب.خشید هیونگ
§میدونستی؟(با عصبانیت و تعجب)
-بخدا الان فهمیدم اشتباه بود
§چی میگی
-برای سوءتفاهم
§چی میگی مگه نمی
£ا/ت دستشو جلو دهن نامی گذاشت دم گوشش گفت
+خودم میگم
£نامجون دست ا/ت رو پایین کشید رفت نشست خیلی ناراحت بود
-چی شده
+بدون هیچ حرفی بغلش کردم(ببخشید،بخشید)
-من معذرت میخوام
£بادوتا دستش شونشو گرفت گفت
-اتفاقی افتاده
+ببخشید من،من
£دستاشو روی سرش گرفت و اه خفیفی کشید
-ا/ت
نامجون بلند شد وسریع سمتش رفت
§عشقم خوبی
+خوبم،کوک من من نمیتونم
-چی رو عشقم ببخشید من واقعا معذرت میخوام
+نمیتونم حامله،شم
-چی
+ببخشیدددد
-نه،اممم نه،نه اشکال نداره عشقم بغلش کرد و ادامه داد
برای همین اشک های خوشگلت سرازیر شده من فقط شوکه شدم وگرنه اینکه مشکلی نیس میدونیم از پرورشگاه یا
£ا،ت حرفشو قطع کرد
+نمیشه
-چرا
+من،من چون تومور دارم نمیتونم حامله شم
-ا،ا،چ،چ،چی
+ببخشید هق
-کوک شوکه بود نمیتونست حرفی بزنه
+طلاق میگیرم
-به خودش اومد
چی،نه،نه هیچی نمیشه،باشه هق بغلش کرد
-هیچی نمیشه میدونمممم
-تازه فهمیدم اشتباه بوده تا نامجون زنگ زد فهمیدم برای ا/ته پس سریع رفتم مطمئا گله منو کرده
ا/ت + کوک- نامجون§ اجوما¥ راوی£
£ا/ت تو بغل نامجون گریه میکرد و اشک میریخت اونا پاهاشونو از اتاقک بیرون گذاشته بودن و مثل صندلی جلو در اتاقک نشسته بودن
§عزیزم،هیچی نمیشه باشه گریه نکن
+دیروز فهمیدم
§الهی بمیرم(خدانکنه)
§چرا بهم نگفتی
+نامجون نمیفهمی میگم دیروز فهمیدم
§باشه ببخشید
£ماشین جلو اتاقک نگه داشت نامجون با عصبانیت بلند شد
+نامی ولش کن
£به سرعت سمت ماشین رفت وقتی در باز شد نامجون یک مشت محکم به جونگکوک زد
+نامیی
-ب.ب.خشید هیونگ
§میدونستی؟(با عصبانیت و تعجب)
-بخدا الان فهمیدم اشتباه بود
§چی میگی
-برای سوءتفاهم
§چی میگی مگه نمی
£ا/ت دستشو جلو دهن نامی گذاشت دم گوشش گفت
+خودم میگم
£نامجون دست ا/ت رو پایین کشید رفت نشست خیلی ناراحت بود
-چی شده
+بدون هیچ حرفی بغلش کردم(ببخشید،بخشید)
-من معذرت میخوام
£بادوتا دستش شونشو گرفت گفت
-اتفاقی افتاده
+ببخشید من،من
£دستاشو روی سرش گرفت و اه خفیفی کشید
-ا/ت
نامجون بلند شد وسریع سمتش رفت
§عشقم خوبی
+خوبم،کوک من من نمیتونم
-چی رو عشقم ببخشید من واقعا معذرت میخوام
+نمیتونم حامله،شم
-چی
+ببخشیدددد
-نه،اممم نه،نه اشکال نداره عشقم بغلش کرد و ادامه داد
برای همین اشک های خوشگلت سرازیر شده من فقط شوکه شدم وگرنه اینکه مشکلی نیس میدونیم از پرورشگاه یا
£ا،ت حرفشو قطع کرد
+نمیشه
-چرا
+من،من چون تومور دارم نمیتونم حامله شم
-ا،ا،چ،چ،چی
+ببخشید هق
-کوک شوکه بود نمیتونست حرفی بزنه
+طلاق میگیرم
-به خودش اومد
چی،نه،نه هیچی نمیشه،باشه هق بغلش کرد
-هیچی نمیشه میدونمممم
- ۵.۰k
- ۲۲ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط